سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، زندگی و درمان است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :23
بازدید دیروز :13
کل بازدید :27414
تعداد کل یاداشته ها : 80
04/3/19
11:35 ص

   مقایسه کوتاه بین نستعلیق با نسخ وتعلیق 

  در میان خطوط ایرانی و عربی، خط نستعلیق به گواه آثار آفریده شده به عنوان زیباترین خط و برتر از خطوط هفت‌گانه شناخته شده و آن را عروس خطوط اسلامی نامیده‌اند.

خطوط هفت‌گانه ( اقلام سبعه ) عبارتند از خطوطی که ظاهرا از دو خط معقّلی و کوفی بوجود آمده‌اند و شامل خطوط : « ثلث، نسخ، محقّق، ریحان،توقیع، رقاع و تعلیق » می‌باشد که اغلب در کشورهای عربی متداولند و برخی از آنها نیز اکنون دیگرمنسوخ شده‌اند.
در این بین نستعلیق (= نسخ‌تعلیق) از ترکیب دو خط « نسخ » و « تعلیق » بوجود آمده که سابقه‌ی آن به حدود قرن هفتم هجری می‌رسد و در دوره‌ی تیموریان توسط میرعلی تبریزی مدون و قانونمند شد و به دست میرعماد الحسنی (درگذشت 1024 ه.ق.) به اوج زیبایی خود رسید. 

اما چرا ترکیب نسخ و تعلیق‌؟ 

خط نسخ ‌چون تقریبا در سطح خط زمینه نوشته می‌شود، بین تمام خطوط هفت‌گانه خواناترین خط است و به همین دلیل معمولا برای نوشتن ادعیه و قرآن استفاده شده و می‌شود. 
اما تعلیق که بیشتر به عنوان خط تحریر برای نوشتن نامه‌ها و فرمان‌های حکومتی بکار می‌رفته، دارای دوایر زیاد، حروف مدور و قابلیت بسیاری در ارائه‌ی ترکیب‌های متنوع و کمپوزیسیون‌های گوناگون دارد. به همین دلیل بیشتر در بین کسانی رواج داشته که از نظر سواد و میزان آشنایی با خط در سطح بالایی بوده و در زمانه‌ی بی‌حوصله‌ی ما نمی‌تواند از نظر خوانایی گستره‌ی کاربری همگانی پیدا کند 

 اما خط نستعلیق که دارای تناسب بی‌نظیری در میزان سطح و دور است، هر دو مزیت خوانایی و توان ارائه‌ی ترکیب‌های گوناگون را دارد. که به همین دلیل برای نوشتن زبان فارسی، مناسب‌ترین خط است و از این‌رو خط ملی و رسمی ایران بشمار می‌رود.

در حال حاضر علاوه بر ایران، در کشورهای عربی، پاکستان و بویژه افغانستان ( به دلیل تبادل گسترده‌ی فرهنگی هنرمندان مهاجر افغانی با هنرمندان ایرانی ) خط نستعلیق رواج دارد ولی از نظر قوت و ارائه‌ی آثار هنری هیچکدام قابل مقایسه با هنرمندان چیره‌دست ایرانی نیستند.
از قله‌های متقدم این هنر می‌توان به هنرمندانی چون میرحسین ترک ( ق 1300 ه.ق.)، میرزا رضا کلهر (ف 1310 ه.ق.)، میرزا غلامرضا اصفهانی ( ف 1304 ه.ق.) و عمادالکتّاب (ف 1315 ه.ش.) اشاره کرد که هرکدام در پیشرفت و تحول این خط نقشی بسزا داشته‌اند.
در میان استادان معاصری که در سالهای اخیر از قید حیات جسته‌اند، سید حسین و سید حسن میرخانی، علی اکبر کاوه و ابراهیم بوذری چهره‌هایی هستند که اغلب استادان و خوشنویسان معاصر در محضر آنها آموزش دیده و به نوعی سرچشمه‌های آموزش و رواج این هنر در جامعه‌ی ما محسوب می‌شوند.
در بین بزرگان نستعلیق که هنوز سرانگشتان نگارگرشان با مرکب‌سیاه، کاغذ را روسفید می‌کند، استادان غلام‌حسین امیرخانی، عباس اخوین و کیخسرو خروش قله‌هایی هستند که نامشان همواره بر تارک این هنر خواهد درخشید.


  
  

 گرافیک حسی  

TOUCH GRAPHIC (گرافیک حسی) یک شیوه مخصوص در طراحی گرافیکی نیست. این یک لغت است که به طورکلی از آن در همه نوع طراحی استفاده میشود. گرافیک حسی یک موقعیت در طراحی گرافیکی است، نه آنقدر معین که تصور میشود بلکه یک شاخه طراحی کاملاً جوان در رشته گرافیک. این روشی است برای طراحانی که میخواهند ایده هایی اصیل داشته باشند چیزی که بیرون از شلوغی طرح و ایده ایستاده باشد و علاقه طراح به امتحان کردن محدودیتها و بالا بردن «ضریب شوخی» با طرح را نشان دهد و شاید خیلی تعجب برانگیز نباشد که بگوییم اکثر طراحیهایی که با استفاده از گرافیک حسی انجام شدهاند، تبلیغات شخصی دفاتر تبلیغاتی را شامل میشوند.

 این روشی است که طراح مشتریهای احتمالی آینده خود را تحت تاثیر قرار میدهد، گرافیک حسی همان نهایتی است که طراحان خلاق میخواهند به آن برسند؛ معروف بودن از برای ذهن خلاق، ایدههای اصیل و متفاوت! برای ایجاد طرحی که یک شرکت را از دیگر رقبا متمایز کند و همچنین تفاوت یک محصول از محصول دیگر، ما از روشهای متفاوتی استفاده میکنیم، گرافیک حسی روش استفاده از الگو، رنگ، فرم و بافت است. استفاده ما در این خصوص از المانهای مختلفی است که یک پروژه را جذابتر، تک و بی همتا میکند. گرافیک حسی وقتی موجودیت پیدا میکند که ما از چیزی در طراحی استفاده میکنیم که برای درک آن تنها نباید به دیدن اکتفا نمود و چه بسا مجبور شویم به نحوی از دستهایمان نیز استفاده کنیم. در این روش گرافیست مرحله جدید از تجربه را به دریافت کننده ارائه میدهد. به دلیل تازگی ایده در گرافیک حسی میشود به آن از دیدگاههای متفاوتی نگاه کرد. وقتی میگوییم گرافیک حسی معنای طراحی گرافیکی را میدهد که از سطح دو بعد فراتر باشد، به این معنا نیست که لزوماً باید سه بعد داشته باشد. در واقع طرح میتواند در ظاهر همان دو بعد را داشته باشد با این شرط که یک المان برای فعال نمودن دستها در آن تعبیه شده باشد. المانی که ممکن است در وهله اول دیده نشود، اما احساس خواهد شد. به عنوان مثال اگر روی طرح با ماده ای پوشیده شده باشد، همان ابتدا که آن قطعه تبلیغاتی را ببینید متوجه چیزی نمیشوید، تا اینکه آن را لمس کنید آنوقت است که تفاوت را احساس میکنید، قدمت فرمهای اولیه گرافیک حسی احتمالا به چاپهای اصلی لترپرس کتابهای قدیمی میرسد، که به خاطر فشاری که نیاز بود تا لغات روی کاغذ چاپ شوند، هر لغت کمی برجسته یا فرورفته میشد. در زمان سلطنت ملکه ویکتوریا در انگلستان فرمهای پرزرق و برق برجسته یا فرورفته در طراحی خیلی معمول بود، گرافیک حسی میتواند مرحله پیشرفته ی جدید ثبت شدهای از همان حرکت باشد. امروزه تکنولوژی مدرن به ما این اجازه را میدهد که طرحهای بسیار عجیبی ارائه دهیم؛ هم به عنوان راه حل بهتری برای بسته بندی و هم به عنوان طرحی که کمی سرگرمی در آن تعبیه شده تا طرح را به طرحی فراتر از رقابت تبلیغات بدل کند. طرحی که دریافت کننده را با به یاد ماندنی ترین روش درگیر کند. خلق چیزی که مشکل ارتباط با مخاطب را به نحوی که برایش دارای مفهوم باشد را حل کند. استفاده از گرافیک حسی در طراحی گرافیکی، یعنی اینکه طراحی از دانش خود در چاپ و صنایع تولیدی برای خلق اثری کاملا متفاوت، بی همتا و خوشایند استفاده کند. این یک قصد عمدی از طرف طراحی است که آیتمی طراحی کند که دریافت کننده حقیقتا دوست داشته باشد آن را نگاه کند، برداشته و با دستهایش آن را امتحان کند. استفاده از مواد قابل لمس جزو ملزومات تبدیل طرح به یک اثر گرافیک حسی نیست، هرچند که ساده ترین راه حل است، نور و صدا هم میتوانند به عنوان بخشی از اثر گرافیک حسی استفاده شوند البته این بیشتر به بودجه ای که طراح در دسترس دارد بر میگردد. یکی از بهترین مثالهایی که برای گرافیک حسی وجود دارد؛ یک «جعبه قرص CD» است با عنوان- خانمها و آقایان ما در فضا شناوریم- یک آلبوم عالی از گروه انگلیسی نوازندگان راک، که در بهار 1997 کارشان را شروع کردند. پوشش مخصوص این آلبوم به نحوی طراحی شده بود تا مثل یک جعبه قرص بزرگ به نظر برسد، یک برچسب بالای جعبه بود، دقیقا مانند برچسبی که روی نسخه های پزشکی انگلیسی میخورد، اگر که شما از داروخانه آن را بخرید؛ CD، داخل یک کاور دقیقا مانند کاور برآمده دانه های قرص قرار گرفته بود. شما باید CD را از داخل بسته بندیش دقیقا مانند قرص وقتی که ما به آن فشار میآوریم تا از حفاظ آن خارج شود و قرص کاور آلومنیومیش را میترکاند، با فشار خارج کنید. قاعدتاً با این کار، شما کاور آلومینیومی را پاره میکنید. جملاتی جالبی روی بسته بندی جعبه نوشته شده بود مثل: «فقط برای مصرف در شنوایی» و «هر قرص شامل 70 دقیقه میشود» و جمله جالب «فروش دور از دسترس کودکان» همچنین در داخل بسته بندی کتابچه کوچکی حاوی جزئیات آهنگها و تولید قرار دارد که این کتابچه هم شباهت زیادی به کتابچه توضیحات دارویی دارد، که در داخل بسته بندی واقعی داروها قرار میگیرد. روی کتابچه جملاتی نظیر «مسایل غیرمادی به چه دردی میخورند؟ امور غیرمادی برای تهدید روح و قلب هستند» و «پیشنهاد سازنده؟ یک بار دوبار در روز به این آهنگ گوش دهید یا به توصیه پزشکتان عمل کنید»… آمده است. در گرافیک حسی همچنین نباید از این مساله فارغ بود که چقدر این کیفیت محیط دوستانه ای که این محصولات به وجود میآورند، استفاده دوباره از مواد قدیمی غیرقابل استفاده و نگاه «دنیوی» به کار، «حس» کار را عوض میکند.   در واقع مثالهای زیادی برای استفاده از گرافیک «حسی» در دنیای روزمره وجود دارد… گرافیک حسی در بسیاری از کشورهای دنیا شاخه شناخته شده ای از گرافیک تبلیغاتی به شمار میرود؛ دانشجویان رشته گرافیک در کل دنیا به صورت فعالی این کیفیت را دنبال میکنند و طرحهایی عجیب با ترکیب شیوه ها و مواد عجیب و غریب ارائه میدهند، این چیزی است که هر طراح جوانی باید آنرا تجربه کند و دنیا مکان خسته کننده ای میشد اگر که قرار بود همه طرحها روی سطح دوبعدی کاغذ چاپ شوند. و در آخر یک جمله که ما همه به خوبی (و از کودکی) معنایش را میدانیم؛ خیلی وقتها چیزها را با انگشتانمان میبینیم. مثل وقتی که به یک مغازه وارد میشویم. دوست داریم همه چیز را لمس کنیم، گو اینکه به همین دلیل در آن فروشگاه نوشته شده: دست نزنید. ما همه دوست داریم چیزها را برداریم و آنها را حس کنیم و این تنها روشی است که ذهن ما به کار میافتد. جیسون اورتون «Jason Orton» عکاس، در طی دو سال؛ از فرو ریختن تدریجی نوار ساحلی بریتانیا عکاسی کرد او کلکسیون تصاویرش را در کتابی به نام «فرسایش نوار ساحلی» منتشر کرد و به این دلیل خیلی ساده که کتاب چاپ و طراحی جلد شده بود، دفتر طراحی گرافیکی چیس «chase» کارش را با یک کتاب فرم گرفته شروع کرد. قسمت مشکل کار ایجاد حس فرسایش در کتاب بود که طراح این حس را با بریدن جلد پشتی کتاب، ایجاد کرد و بعد کار سخت و پرزحمت پاره کردن هر صفحه داخلی با دست (با کمک خطکش قالب) برای ایجاد یک لبه فرسوده واقعی شروع شد. وقتی از آنها پرسیده میشود که آیا حاضرید این عمل را دوباره تکرار کنید جواب میدهند: «مسلما، با این که روند کار خیلی طولانی و کسل کننده بود ولی در نهایت نشان داد که ارزشش را داشت، چون هرجلد از کتاب یک کار بی همتا و عالی شد.» سوک «soak»- محل بحث خلاق در انگلستان- برای دعوتنامه سخنرانهای مهم و اختصاصی، از دفتر طراحی گرافیکی سی «sea دریا»، در همایشی در رابطه با گرافیک، از دفتر طراحی گرافیکی ایریس «iris» کمک گرفت. پیتر داناهو «peter donahoe» و تیم همکارش با الهام از معنای واژه سوک «غوطه ور شدن» و سی«دریا» به خلق این اثر گرافیکی رسیدند. این کارتها در نهایت هوشمندی و با استفاده از جوهر آبی تیره حساس به دما، روی جوهر آبی روشن پایدار که متنها با آن نوشته شده بود بر روی یک صفحه سفت و سخت سفید پیویسی، چاپ اسکرین شدند. برای تحریک خواننده در طراحی کلمه سوک که در بالای کارت با رنگ آبی تیره نوشته شده بود، از قطرات آب استفاده شده بود، تا این حس به وجود بیاید که خواننده باید کارت را با آب تماس بدهد و شاهد این باشد که جوهر آبی تیره محو میشود و پیام دعوتنامه روی آن ظاهر میشود. گری سچل «gary satchel» طراح گرافیست کمپانی مکن «maccenn» میگوید: «برنامه ما این بود که به حدود 200 مخاطب داخلی خود برنامه ای تحت عنوان- (ابتکار در معرفی فردی برای استخدام)- بفروشیم، شاید چیزی مثل اینکه شما یکی از آشنایانتان را برای استخدام به ما معرفی کنید و اگر بعد از گذشت ششماه او هنوز مشغول به کار بود- انتخاب شده بود- شما مبلغ 200 پوند بدون مالیات میگیرید.» او اضافه میکند: «ما میخواستیم از یک کیسه خون تقریبا خالی به عنوان شوخی استفاده کنیم که یعنی دفتر گرافیکی مکن تشنه خون جدید است (به نفرات بیشتری احتیاج دارد) اما وقتی ما ایدهمان را به تولید کنندههای کیسه های خون گفتیم آنها از اینکه ما میخواستیم از یک وسیله حیاتبخش و زندگی بخش برای کار سبک و بی اهمیتی مثل این استفاده کنیم، جا خوردند.» بنابراین سیمون فرو «Simon Farrow» از شرکت بسته بندی پیشرفته در انگلستان وارد صحنه شد، او از ترکیب pvc جوش داده شده و خون تاتری بسته های خون ساخت، آنها با توجه خاص خودشان به جزییات، کار را بسیار عالی تولید کردند. «درست است که طرح باعث شد چند نفر از دخترها در امور مالی به گریه بیافتند اما شرکت مکن از آن زمان تا به حال به جای پرداخت پول به آژانسهای کاریابی، بالای یک هزار پوند به کارمندان خودش داده است و تیم ما به عنوان یک تجربه، از قبل خیلی مستحکمتر است.» برای معرفی تبلیغات جدید برنامه تلویزیونی جان وست «John West» درباره کوسه ها به خریدارها و افراد در ارتباط با رسانه ها، بسته ای حاوی یک نوار ویدیویی، یک برنامه ریز رسانه ای و یک دستگاه منگنه فرستاده شد. ظرف حاوی این وسایل، ضربه خورده و گاز گرفته شده بود تا به نظر بیاید از آرواره های یک کوسه سفید بزرگ نجات داده شده و فرستاده شده است. که همه اینها داخل یک کیف پست سفارشی که رویش نوشته شده بود: «عذرخواهی بابت تاخیر»، قرار گرفته بود. هرکدام از این بسته ها در دفتر طراحی گرافیکی و با دست به این حالت در آمده بودند که این شامل یک خط تولید مجهز به ابزار خیلی تیز و اره ای میشد تا حس حمله کوسه را به درستی خلق کنند و در آن هفته فروش بسته های چسب زخم در منچستر به طور ناگهانی افزایش پیدا کرد. جس وون گلوک «jess von gluck» از دفتر طراحی گرافیکی موتیو «motive» میگوید: «بسته های پستی وقتی که غافلگیر کننده باشند همیشه خیلی بیشتر در خاطر میمانند». «دریافت کننده ها این طرح در خاطرشان میماند، اما ما فکر کردیم چه اتفاقی میافتد اگر که این بسته روی پایشان بیافتد؟ خیلی هم بهتر میشود، البته نه اینکه ما بخواهیم به مشتریهایمان صدمه بزنیم، هرچند ساختن این چیزها به اندازه کافی خطرناک است.» برای خلق این بسته های تبلیغاتی، طراحان موتیو به مغازه های فروش آهن آلات رفتند و از ارزانترین حبابهای چراغی که موجود بود به تعداد خیلی زیاد خریدند. آنها تصمیم گرفتند که از حبابهای معمولی- فرم ساده حباب چراغ- برای این طرح استفاده کنند و در نتیجه حبابهای صاف یا زیادی گرد به درد نمیخوردند. بعد از بریدن بخش فلزی ته حباب به داخل آن روغن مالیدند و آنها را با سیمان پر کردند و بعد قسمت فلزی را به انتهای حباب متصل کردند. حبابهای پر شده را داخل کوره داغ آریزونا قرار دادند و وقتی که سیمان سفت شد حباب شیشه ای دور آن را شکستند ( اما به سختی نیمی از چراغها سالم میماند، بنابراین تعداد زیادی اضافه تهیه کردند). لیبل متصل به چراغ و نوشته داخل جعبه به صورت برجسته کار شد اما گلوک فهمید که مردم به آن قسمت از کار بی توجه بودند. او میگوید: «از آن جایی که ما طراح هستیم نه سنگتراش، ترجیح میدادیم روش ساده تری برای طراحیمان پیدا کنیم اما از آنجا که این طرح خیلی خوب جواب داده است به نظر میرسد حالا حالاها قرار نیست از دستش خلاص شویم.» ربکا مندز «Rebeca Mendez» میگوید: «این مجموعه مقالات، با عنوان «Slow Space» نوشته شده توسط معماران و هنرمندان درباره وضعیت بیثبات «ماهیت ماده در حرکت آهسته» صحبت میکند. مقالات چگونگی نقش زمان در ماده و چگونگی واکنش ماده در گذر زمان را شامل میشود. موادی که برای کتاب استفاده میشد هم به نوبه خود خیلی مهم بود.» جلد قابل لمسی که مندز برای این کتاب طراحی کرده بود از ماده حساس به دما ساخته شده بود ( با تغییر درجه حرارت محیط یا لمس با دست رنگ جلد تغییر میکرد) و کاملا حس مقالات را به خواننده منتقل میکرد.


  
  

 گرافیک  محیطی و روابط عمومی  

 ? مشخصات‌ اصلی‌ گرافیک‌ محیطی‌ 

گرافیک‌ محیطی‌ از کلیه‌ علائم‌، تابلوهای‌ و چراغ‌ها، از شکل‌ و رنگ‌ و طرح‌ و خط ونوشتار بهره‌ می‌گیرد و اگر بامعیارهای‌ درست‌ استوار باشد می‌تواند :
ـ ارتباط های‌ اجتماعی‌ مردم‌ را تسهیل‌ کند .
ـ به‌ فعالیت‌ اقتصادی‌ سرعت‌ بخشد .
ـ ایمنی‌ و جریان‌ ترافیک‌ را بهبود بخشد .
ـ مردم‌ را از امکاناتی‌ که‌ شهر در اختیارشان‌ می‌گذارد آگاه‌ کند .
ـ جرائم‌ حاصل‌ از تشنجات‌ عصبی‌ مردم‌ را کاهش‌ دهد .
ـ به‌ رفع‌ نیازهای‌ اجتماعی‌ مردم‌ با ایجاد ارتباط با محیط اطراف‌ بوسیله‌ مشخص‌ کردن‌، راهنمایی ‌و اطلاع ‌رسانی‌کمک‌ کند .
ـ با ایجاد مناظر زیبای‌ بصری‌ در محیط، به‌ سلامت‌ ذهنی‌ مردم‌ یاری‌ رساند .عوامل‌ اصلی‌ بیان‌ در گرافیک‌ محیطی‌ عبارتند از :
1) پوستر
2) علائم
3) تابلوهای‌ بزرگراهها
4) تابلوهای‌ راهنمایی‌ و رانندگی
5) علائم‌ نورانی‌( نئونها )
6) تبلیغات‌ روی‌ وسائل‌ نقلیه
7) طراحی‌ محیطی‌ پارک ‌ها
8) طراحی‌ روبناها و رنگ‌های‌ حاصل‌ از آنها
9) طراحی‌ محل‌های‌ خدماتی‌ عمومی‌، ایستگاههای‌ اتوبوس‌، باجه‌ های‌ تلفن‌، نیمکت‌ ها و…
10) طراحی‌ محیطی‌ مراکز فرهنگی‌ و تفریحی
11) طراحی‌ حجم ‌های‌ تزئینی‌ در میدان ‌ها و پارک‌ ها
12) تابلوهای‌ سردر فروشگا هها، مغازه‌ها، سینماها و کلیه‌ سازمان‌ها و موسسات‌ دولتی‌ و خصوصی‌
13) انواع‌ تابلوهای‌ تبلیغاتی‌ مانند: بیل‌بورد، چهاروجهی‌، سه‌وجهی‌، سه‌بعدی‌، دیجیتالی‌ .

 

 

از آنجا که‌ همه‌ این‌ عوامل‌ در محیط داخل‌ شهر انجام‌ می‌گیرد. بنابراین‌ باید بین‌ آنها و شهر، هماهنگی‌ ایجاد گردد

و طراحان‌ گرافیک‌ محیطی‌ با مهندسین‌ شهرساز از نزدیک‌، تشریک‌ مساعی‌ داشته‌ باشند . باتوجه‌ به‌ اینکه‌ در شهرهای‌ بزرگ‌ علاوه‌ بر ساکنین‌ دائمی‌ آنها، انبوه‌ قابل‌ ملاحظه‌ای‌ از مردم‌، جهت‌ انجام ‌کارهای‌ اقتصادی‌، تجاری‌، بهداشتی‌… نیز مرتب‌ در حال‌ آمد و رفت‌ می‌باشند، گرافیک‌ محیطی‌ باید به‌ نوعی‌ نقش‌ خود را ایفا نماید تا افراد در این‌ محیط در برقراری‌ ارتباطها و گذراندن‌ امورشان‌ مشکلات‌ کمتری‌ داشته‌ باشند. بخش‌ عمده‌ اطلاعات‌ مورد نیاز شهر، در ارتباط با مقررات‌ آمد و شد، آگاهی‌ از فعالیت ‌ها و رویدادها و اماکن‌ گوناگون‌ وخدماتی‌ است‌ که‌ ارائه‌ می‌شود.
مردم‌ باید راههای‌ مختلف‌ و ایمن‌ و سریع‌ رسیدن‌ به‌ این‌ محیطها را بدانند و بهترین‌ آنها را انتخاب‌ نمایند. البته‌تعیین‌ ضوابط اعمال‌ کنترل‌ بر تابلوها و علائم‌ بخش‌ خصوصی‌ که‌ می‌تواند موجب‌ اخلال‌ در تاثیر عمومی‌ یا مکمل‌ آنهاباشند، جزء تفکیک ‌ناپذیر سیستم‌ مناسب‌ اطلاع‌رسانی‌ محیط است‌.گرافیک‌ محیطی‌ چه‌ عرصه‌هایی‌ را در بر می‌گیرد :گرافیک‌ محیطی‌ اعم‌ از محیطهای‌ باز و بسته‌، عرصه‌های‌ گوناگون‌ را در بر می‌گیرد، که‌ در هر دوی‌ اینها، نقش‌عمده‌ آن‌ ( اطلاع‌رسانی ‌) می‌باشد. محیطهای‌ بسته‌ شامل‌ فضاهای‌ داخلی‌ کلیه‌ ساختمان‌های اداری‌ و تجاری‌، مترو و همچنین‌ نمایشگاهها و فروشگاهها می‌باشد که‌ در آنها با استفاده‌ از اشکال‌ و حروف‌ و انواع‌ تابلو ، اطلاعات‌ لازم‌ به‌مراجعه‌ کنندگان‌ داده‌ می‌شود.
در محیطهای‌ باز نیز همچون‌ پارک‌ها، خیابان‌ها و معابر شهر و اساسا کلیه‌ فضاهای‌ باز واقع‌ در شهرها و محیط زندگی‌ انسان ‌، که‌ طراحی‌هایی‌ شامل‌: علائم‌ راهنمایی‌ و هشدار دهنده‌ داخل‌ پارک‌ها، تابلوهای‌ سردر فروشگاهها ، طراحی‌ ویترین‌های‌ مغازه‌ها ، علائم‌ راهنمایی‌ و رانندگی‌ در سطح‌ شهر، تابلوهای‌ نام‌ خیابان‌ها و کوچه‌ها، باجه‌های ‌مختلف‌ خدماتی‌ از قبیل‌ تلفن‌، پست‌ و…، در محدوده‌ گرافیک‌ محیطی‌ قرار دارند.
گرافیک‌ محیطی‌ نقش‌ مهمی‌ را نیز در تبلیغات‌ ایفا می‌کند ، از جمله‌ در تبلیغات‌ تجاری‌ و تبلیغات‌ فرهنگی‌، اکنون‌ به ‌طور اختصار نگاهی‌ گذرا بر این‌ دو می‌اندازیم ‌:? گرافیک‌ محیطی‌ و تبلیغات‌ فرهنگی
انسان‌ از زمانی‌ انسان‌ می‌گردد که‌ دارای‌ فرهنگ‌ می‌شود و فرهنگ از زمانی‌ آغاز می‌گردد که‌ انسان‌ به‌ وجودمی‌آید. آنچه‌ که‌ می‌توانیم‌ برایش‌ تقدیم‌ و تاخر قایل‌ شویم‌ تمدن‌ است‌ و انسان‌ با فرهنگ‌ وارد تمدن‌ می‌شود واکنون‌ این‌ انسان‌ متمدن‌ است‌ که‌ در دام‌ انواع‌ و اقسام‌ کشمکش‌های‌ روحی‌ و جسمی‌ دست‌ و پا می‌زند، برای‌ رهایی‌ و آزادی‌ نیاز به‌ پرواز دارد، پروازی‌ از درون‌ خود به‌ بیرون‌ و شاید برای‌ این‌ پرواز، بالی‌ بهتر از فرهنگ‌ و هویت‌ خویش‌نیابد. پس‌ باید با آن‌ آشنا شود و با بهره‌گیری‌ از آن‌ در جهات‌ مختلف‌ زندگی‌، خود و جامعه‌اش‌ را باور کند. این‌ نقطه‌ای‌ است‌ که‌ تبلیغات‌ فرهنگی‌ می‌تواند پا به‌ عرصه‌ وجود بگذارد و رسالت‌ خویش‌ را به‌ انجام‌ برساند.امروزه‌ در سراسر دنیا واژه‌ تبلیغات‌ فرهنگی‌ معانی‌ خاصی‌ پیدا کرده‌ و آن‌ هم‌ براساس‌ تعریف‌ فرهنگ‌ و تبلیغ‌ از دید آن‌ جامعه‌ خاص‌ می‌باشد. در کشور ما نیز این‌ تبلیغ‌ حول‌ محورهای‌ خاصی‌ دور می‌زند که‌ مربوط به‌ باورها ودیده‌ها و فرهنگ‌ جامعه‌ ماست‌ و در اینجاست‌ که‌ دوباره‌ صحبت‌ از هنر به‌ میان‌ خواهد آمد، هنری‌ که‌ باید خادم‌ جامعه ‌باشد و اندیشه‌ها و آرمان‌های‌ والای‌ بشری‌ را که‌ سبب‌ رشد انسان‌ می‌شوند، جاودان‌ و ماندنی‌ کند به‌ گونه‌ای‌ که‌ بر همه ‌اقشار جامعه‌ تاثیرگذار گردد.
هنرهای‌ تجسمی‌، تجلیات‌ عالی‌ زبان‌ بصری‌ هستند و بنابر این‌ ابزارهای‌ آموزشی‌اند که‌ قیمتی‌ بر آنها متصورنیست‌. اکنون‌ وظیفه‌ گرافیک‌ محیطی‌ این‌ است‌ که‌ از نظر اجتماعی‌ پیام‌ مفیدی‌ برساند و هم‌ چشم‌ را به‌ واسطه‌ آن‌ ، ذهن‌ را جلب‌ کند و در نتیجه‌ نظم‌ لازم‌ را برای‌ دیدن‌ آن‌ سوی‌ سطوح‌ چیزهای‌ قابل‌ رویت‌ به‌ ذهن‌ بدهد ودرشناخت‌ارزش‌های‌ لازم‌ برای‌ یک‌ زندگی‌ کامل‌ و لذت‌ بردن‌ از آن‌ راهنماییش‌ کند. اگر شرایط اجتماعی‌، گرافیک‌ محیطی‌ را به‌ عرصه‌ پیام‌های‌ موجه‌، در وسیع‌ترین‌ و عمیق‌ترین‌ مهفوم‌ اجتماعی‌ آن‌ملزم‌ سازند، این‌ هنر می‌تواند بطور موثر به‌ آماده‌سازی‌ راه‌ برای‌ هنری‌ موثر و مثبت‌ یاری‌ رساند. هنری‌ که‌ بتوان‌ پیام‌خویش‌ را به‌ مردم‌ برساند و از طرف‌ آنها درک‌ شود. از میان‌ اهدافی‌ که‌ گرافیک‌ محیطی‌ مد نظر دارد، هدف‌های‌ کاربردی‌ از بقیه‌ مهمتر و در حقیقت‌ در اولویت‌ قراردارد که‌ البته‌ بعد از دست‌یابی‌ به‌ اهداف‌ گوناگون‌ کاربردی‌ خود، می‌باید فرهنگ‌ساز نیز باشد و اگر گرافیک‌ محیطی‌ با اصولی‌ صحیح‌ و متناسب‌ انجام‌ شده‌ باشد تا حدود بسیار زیادی‌ می‌تواند در گسترش‌ فرهنگ‌ جامعه‌ تاثیر داشته‌ باشد. رشد گرافیک‌ محیطی‌ به‌ چند عامل‌ وابسته‌ است‌ از جمله‌ رشد کیفی‌ فکری‌ مدیریت‌ها و وجود طراحانی‌ باخلاقیت‌های‌ بالا. البته‌ این‌ رشد تنها به‌ گرافیک‌ بر نمی‌گردد، بلکه‌ به‌ مجموعه‌ عواملی‌ منتهی‌ می‌شود که‌ ساختارهای‌اخلاقی‌، اجتماعی‌، سیاسی‌ و فرهنگی‌ نیز در آن‌ رشد یافته‌ باشند. مشخصه‌های‌ سنتی‌ و فرهنگی‌ می‌تواند در برقراری‌ ارتباط بهتر و سریع‌تر نقش‌ مهمی‌ داشته‌ باشند زیرا افرادی‌که‌ در یک‌ جامعه‌ زندگی‌ می‌کنند دارای‌ فرهنگ‌ خاص‌ آن‌ اجتماعی‌ نیز می‌باشند. بنابراین‌ بهتر است‌ ارسال‌ پیام‌ برای‌آنان‌ به‌ زبان‌ و شیوه‌ای‌ آشنا و سنت‌های‌ خودشان‌ طراحی‌ شود که‌ برایشان‌ ملموس‌تر و گویاتر باشد تا در قالب‌های ‌فرهنگی‌ و سنتی‌ بیگانه‌.
رنگ‌، نقش‌ مهمی‌ در یک‌ طرح‌ دارد که‌ اولین‌ وظیفه‌ آن‌ جلب‌ توجه‌ مخاطب‌ است‌ و در مرحله‌ بعدی‌ نقش‌ مکمل‌عناصر تصویری‌ دیگری‌ برای‌ موفقیت‌ در ارسال‌ پیام‌ را ایفا می‌کند. حروف‌ نوشتاری‌ نیز در برقراری‌ ارتباط سریعترنقش‌ مهمی‌ دارند و در واقع‌ آنها تکمیل‌ کننده‌ یا تاکید کننده‌ تصویر می‌باشند.
در گرافیک‌ محیطی‌ ابزارها و عوامل‌ مختلفی‌ برای‌ ارائه‌ اطلاعات‌ وجود دارد که‌ از هرکدام‌ برای‌ بیان‌ نوعی‌ خاص‌ ازایجاد ارتباط می‌توان‌ استفاده‌ کرد. مثلا بالون‌ها و تبلیغات‌ برروی‌ وسایل‌ نقلیه‌ مربوط به‌ گروه‌ ایجاد ارتباط توسط سوژه‌های‌ متحرک‌ می‌باشند. همچنین‌ بیلبوردها باید در مکان‌هایی‌ مورد استفاده‌ قرار گیرند که‌ که‌ فضای‌ اطراف‌ آنهاوسیع‌ باشد مانند بزرگراهها که‌ اغلب‌ مخاطب‌ با سرعت‌ بیشتری‌ از مقابل‌ آن‌ می‌گذارد و باید به‌ گونه‌ای‌ باشد که‌ به‌سرعت‌ بتواند ارتباط لازم‌ را برقرار کند. نسبت‌ میزان‌ ارتفاع‌ نصب‌ بیل‌ بورد با طول‌ و عرض‌ آن‌ نیز از نکته‌های‌ حائزاهمیت‌ می‌باشد و باید بطور دقیق‌ محاسبه‌ شود. کارآیی‌ بیلبورد در شب‌ نیز بحثی‌ است‌ که‌ باید همراه‌ با عوامل‌ دیگرمربوط به‌ بیلبوردها با دقت‌ بررسی‌ و طراحی‌ شود و با استفاده‌ از سیستم‌های‌ نوری‌ مناسب‌ پیام‌ دلخواه‌ در شبها نیز به‌مخاطبین‌ احتمالی‌ القا شود.
با آنچه‌ درخصوص‌ آشنایی‌ با گرافیک‌ محیطی‌ و اهمیت‌ و نفش‌ آن‌ در جامعه‌های‌ شهری‌ گفته‌ شد، به‌ اختصارشرحی‌ پیرامون‌ اهمیت‌ حضور گرافیک‌ محیطی‌ در روابط عمومی‌ ها بیان‌ می‌شود. از آنجا که‌ هدف‌ روابط عمومی‌ ها جلب‌ مشارکت‌ و همراهی‌ افکارعمومی‌ در زمینه‌های‌ مختلف‌ است‌ و همچنین‌ واحدی‌ است‌ که‌ ارتباط کارکنان‌ با مسئولان‌ ونیز مسئولان‌ با مردم‌ را برقرار می‌کند. باید این‌ رسالت‌ خود را با استفاده‌ از روش‌های‌ ویژه‌، به‌ خوبی‌ انجام‌ دهد. گرافیک‌محیطی‌ یکی‌ از آن‌ مواردی‌ است‌ که‌ می‌توان‌ با شناخت‌ و به‌ کارگیری‌ اصولی‌ آن‌ در روابط عمومی‌ها، برقراری‌ ارتباطات‌یاد شده‌ را گسترش‌ داد. امر تبلیغ‌ نیز در روابط عمومی‌ نقش‌ مهمی‌ را ایفا می‌کند. تبلیغ‌ به‌ معنای‌ تغییر افکار و اندیشه ‌برای‌ آنچه‌ تبلیغ‌ می‌شود. بهترین‌ و گویاترین‌ زبان‌ برای‌ این‌ منظور، هنر گرافیک‌ است‌. چرا که‌ هنر گرافیک‌ آینه‌ شفافی‌از مسایل‌ جاری‌ و فرهنگی‌ است‌ و تمام‌ لحظه‌ها زیر و بم‌های‌ روحی‌ و فکری‌ جامعه‌ را ثبت‌ و منعکس‌ می‌کند.بنابراین‌، هنر گرافیک‌ در روابط عمومی‌ اهمیت‌ خاص‌ خود را می‌یابد. گرافیک‌ محیطی‌ نیز بخشی‌ از این‌ هنر است‌:یعنی‌ آنجا که‌ مسئله‌ ارسال‌ پیام‌ و دادن‌ اطلاعات‌ لازم‌ به‌ مخاطب‌ در محیط کاری‌ پیش‌ می‌آید، گرافیک‌ محیطی‌ قدم‌ به‌عرصه‌ می‌گذارد و نقش‌ خود را ایفا می‌کند. برای‌ مثال‌ یک‌ سازمان‌ یا وزارتخانه‌ را در نظر می‌گیریم‌ که‌ روزانه‌ تعداد زیادی‌ از افراد جامعه‌ آنهم‌ با فرهنگ‌ها و نگرش‌های‌ متفاوت‌ اجتماعی‌، به‌ خاطر نیازی‌ که‌ دارند به‌ آنجا مراجعه‌می‌کنند. در ابتدای‌ ورود، گرافیک‌ محیطی‌ موجود باید به‌ نوعی‌ طراحی‌ شده‌ باشد که‌ فرد برای‌ رسیدن‌ به‌ قسمتی‌ که ‌لازم‌ است‌ به‌ آنجا مراجعه‌ کند، دچار مشکل‌ و سرگردانی‌ نشود و با دیدن‌ تابلوهای‌ مخصوص‌ راهنما به‌ راحتی‌ به‌ محل‌مورد نظر برسد. نوع‌ تابلو، رنگ‌، اندازه‌ و نوع‌ خطهای‌ نوشتاری‌، علامت‌ها و نمادها و همچنین‌ محل‌ نصب‌ آنها از اهمیت‌ ویژه‌ای‌ برخوردار است‌. پس‌ از آن‌، علامت‌های‌ داخل‌ محوطه‌ها راهروهای‌ و اتاق‌های‌ نیز باید همین‌ ویژگی‌هارا داشته‌ باشند.
بنابر آنچه‌ که‌ بیان‌ شد، اولین‌ اهمیتی‌ که‌ برای‌ گرافیک‌ محیطی‌ قائل‌ می‌شویم‌، همان‌ برقراری‌ ارتباط برای‌راهنمایی‌ و اطلاع‌رسانی‌ به‌ مخاطب‌ است‌ و در دومین‌ نقش‌ خود، وظیفه‌ زیباسازی‌ محیط را برعهده‌ می‌گیرد، زیرا انسان‌ به‌ طور ناخودآگاه‌ خواهان‌ زیبایی‌ و توازن‌ و تعادل‌ و آراستگی‌ است‌ و از زشتی‌ها و ناهنجاری‌ها دوری‌ می‌جوید ، حضور در محیطی‌ که‌ همه‌ عنصرهای‌ آن‌ به‌طور صحیح‌ در جای‌ خود قرار گرفته‌ باشد و رنگ‌ها در هماهنگی‌ و تضاد، هرکدام‌ به‌ وظیفه‌ خود به‌ درستی‌ عمل‌ کنند، برای‌ هر انسانی‌، به‌ راستی‌ لذت‌ بخش‌ است‌ و روح‌ خسته‌‌ از کشاکش‌ ومسایل‌ روزمره‌ زندگی‌ او را به‌ آرامش‌ دعوت‌ می‌کند.


  
  

پنج راه ساده برای افزایش هوش                  

 مغز شما مانند ماهیچه ها به تمرین نیاز دارد، اگر شما مرتب این تمرین ها را در راه درست خود انجام دهید، مهارت بیشتری در اندیشیدن بدست خواهید آورد و تمرکزتان افزایش می یابد.

اما اگر هیچگاه از مغزتان استفاده نکنید یا از داروهای شیمیایی نامناسب استفاده کنید، توانایی تان برای یادگیری و تفکر از بین می رود.


در اینجا 5 راه ساده شرح داده می شود که هر کسی قادر است به وسیله آن از سلولهای خاکستری اش استفاده ی بهتری کند.                            

.تماشای تلویزیون را به حداقل برسانید. این معامله سختی است، مردم بسیار دوست دارند که مانند یک گیاه تنها پای تلویزیون بنشینند و زل بزنند. مشکل اینجاست که تلویزیون از ظرفیت روحی شما استفاده ای نمی کند یا به آن اجازه تغذیه شدن نمی دهد. مانند این است که یک ماهیچه انرژی بسوزاند اما از مزایای سلامتی این سوخت و ساز استفاده ای نکند.آیا بعد از تماشای تلویزیون به مدت چند ساعت احساس خالی بودن نمی کنید؟ چشمانتان به سوزش می افتد و از تمرکز بروی این جعبه بزرگ خسته می شود، حتی قادر به خواندن یک کتاب هم نخواهید بود. پس زمانی که نیاز به آرامش و استراحت دارید، بجای این کار، یک کتاب بخوانید، اگر خیلی خسته اید، موسیقی گوش کنید. اگر با خانواده و دوستان هستید، تلویزیون را خاموش کنید و با هم گفتگو کنید. تمام اینها بیشتر از تلویزیون از مغز شما استفاده خواهند کرد.2. ورزش کنید. شاید فکر کنید اگر بجای ورزش کردن کتاب بخوانید، بیشتر یاد می گیرید، اما ورزش کردن باعث می شود، در ساعتهای بعد از تمرین، بازده شما بالاتر رود و بهتر یاد بگیرید. استفاده از بدن، ذهن شما را آزاد می کند و موجی از انرژی پدید می آورد. روحیه می گیرید و می توانید به سادگی تمرکز کنید.3.کتابهای چالش انگیز بخوانید. بسیاری از مردم دوست دارند کتابهای عامه پسند و تعلیقی بخوانند. اما این کتابها عموما برای مغز محرک نیست. اگر میخواهید توانایی تفکر و نوشتن را بهبود بخشید، باید کتابی بخوانید که شما را وادار به تمرکز کند. خواندن یک کتاب کلاسیک می تواند نگرش شما به دنیا را تغییر دهد و شما را با لغتهای ارزشمند و ظریف تر گذشته آشنا کند. از این که دنبال لغتی بروید که نمی دانید، نترسید، از عبارات سنگین و حجیم آن هراس نداشته باشید. زمان کافی بگذارید و دوباره بخوانید تا با شیوه نوشتن نویسنده آشنا شوید. این نوع کتاب خواندن بهتر از تمام کتابهای نخ نما و تعلیقی موجود در بازار است.
4.
زود به رختخواب بروید و زود از خواب برخیزید. هیچ چیز به اندازه کم خوابی تمرکز را سخت نمی کند. یکی از رازهای جوانی این است که زود به رختخواب بروید و بیشتر از 8 ساعت نخوابید. اگر صبح دیر بیدار شوید و برای جبران آن دیر بخوابید، سست و بیحال از خواب برمیخیزید و نمی توانید تمرکز کنید. گفته می شود که ساعتهای اول صبح بهترین زمان برای آرامش و بازده مناسب است. اگر فرصت دارید در طول روز، زمانی که احساس خواب آلودگی می کنید، ده تا بیست دقیقه چرت بزنید. بیشتر از این شما را کسل می کند اما چرت کوتاه شما را شاداب می کند.
5. 
زمانی برای بررسی بازتاب اعمال خود در نظر بگیرید. از آنجا که زندگی ما بیشتر مشوش و گیج کننده شده ، خود ما نیز همواره در عجله و تاب و تب ایم بدون اینکه به آن توجه کنید. تمرکز در این حال دشوار می شود زیرا همواره در حال سرزنش کردن خود هستیم در نتیجه زمانی را برای تنها بودن و بررسی زندگی و سازماندهی افکار و اولویت بندی مسئولیت های خود در نظر بگیرید. بعد از آن بهتر می فهمید چه چیز مهم تر است و چه چیز مهم نیست. سپس چیزهای بی اهمیت دیگر در ذهن شما جایی ندارد و آزارتان نمی دهد و ذهن سبک تر می شود.


  
  

مونالیزا

 

لبخند مونالیزا   

  ترکیب بندی 

وقتی امروز به تابلوی مونالیزا نگاه می‌کنیم و می‌بینیم چقدر ترکیب‌بندی استاندارد و ساده‌ای دارد، می‌فهمیم چطور توانسته خطوط جدیدی را برای استاندارد‌های قبل از خود وضع کند و چرا قرن‌‌هاست که عکاسان و نقاشان پرتره از این استاندارد برای پرتره‌های خودشان استفاده می‌کنند. در این ترکیب‌بندی که به ترکیب‌بندی ذوزنقه‌ای معروف است، دستها در حالتی قرار می‌گیرند که در پایین تصویر از هم باز هستند و فرم آنها به گونه‌ای است که ناخودآگاه چشم را به سوی چهره سوژه هدایت می‌کنند. این یکی از دلایلی است که وقتی به لبخند ژوکوند نگاه می‌کنید کمتر حواستان به دستهای سوژه است.  

 

 

                     

  حالت یا پوزیشن 


چهره مونالیزا امروز آنقدر برای‌مان تکراری شده که واقعا به لبخند زیبای او توجهی نمی‌کنیم. دیگر لبخند زدن جزئی همیشگی از عکــس‌های پرتره است. اما همین حالت در دوره‌ای که لئوناردو تابلو را کشیده است، همانقدر انقلابی و بدعت‌گذار بوده است که امروز عکــس‌هایی با اخم مدرن محسوب می‌شوند. در آن زمان تقریبا تمام پرتره‌ها، از افرادی بودند که بسیار سیخ و سفت می‌نشستند و برای جدی‌تر شدن یادگار تمام عمرشان سعی می‌کردند بیشتر اخم کنند. در مقابل، تصویر مونالیزا در حالتی بسیار آرام و راحت گرفته شده است. او دستهایش را به راحتی بر نیمکت جلویش گذاشته است و به جای اینکه انگشتانش را مشت کند یا اسلحه یا قلم‌موی پر داستان نویسی را در دست بگیرد، به راحتی آنها را ضربدری و آزاد روی هم قرار داده است. چهره مونالیزا به این سو و آن سو خم نشده و به دوردست‌ها هم نگاه نمی‌کند. نگاه او مستقیم به لنز دوربین لئوناردو دوخته شده است. همینطور برخلاف اغلب عکــس‌های زمان خودش که سعی می‌کردند با ترسیم تمام بدن در پرتره‌های‌شان لباس‌های فاخر زمان خود را به رخ بکشند، تصویر کاملا نیم‌تنه است و موکدا چشم را تنها به چهره هدایت می‌کند. ضمنا هم سطح بودن چهره و چشم‌ها نسبت به بیننده، حالتی بسیار صمیمی را القا می‌کند. برخلاف عکــس‌های آن دوره که در آنها معمولا برای بزرگ جلوه دادن سوژه، طوری پرتره را ترسیم می‌کردند که نگاه سوژه به طرزی رخوتناک از بالا به پایین و به سوی ما دوخته می‌شد. 

 

زمینه 


مقالات بسیاری درباره زمینه پشت عکــس مونالیزا نوشته شده است و ما امروز می‌توانیم برخی از نکات را از بین این نوشته‌ها برای مقصود خودمان استفاده کنیم. یکی از نکات ویژه در تابلوی لئوناردو این است که برخلاف تصاویر آن دوره که در آنها همه چیز، از سوژه جلوی تصویر تا صلیب نوک کلیسایی که در دوردست وجود داشت، همگی در فوکوس کامل ترسیم می‌شد، پس زمینه تصویر مونالیزا محو است!
اگرچه تصویر ظاهرا زمانی را در طول روز نشان می‌دهد، یعنی زمانی که دیافراگم لنز دوربین لئوناردو می‌بایست بسته باشد و عمق میدان بلندی به تصویر بدهد، اما او می‌دانسته که سال‌ها بعد وقتی که دوربین اختراع می‌شود و عکاسان برای ایجاد عمق میدان کم و فوکوس قوی‌تر روی سوژه دیافراگم‌ دوربین‌شان را باز می‌کنند، زمینه تصویر بر خلاف آن چیزی که اغلب نقاشان انجام می‌دادند، محو خواهد شد. مسئله این است که امروز، محوشدگی زمینه تصویر پرتره با دیافراگم باز به یک قانون کلی تبدیل شده است. اما لئوناردو چقدر زیبا حدس زده‌ است که برای فوکوس بیشتر روی چهره باید سعی کند زمینه تصویر را رسم کند ولی آن را از فوکوس خارج کند. او می‌توانسته برای این منظور یک زمینه ثابت تک رنگ (مثل زمینه‌های رنگی اغلب پرتره‌های آن زمان) یا حداقل یک دیوار یا درخت رسم کند. اما منظره دوری را رسم کرده و بعد آن را محو کرده است. 

 

نور 


یکی از نکات بارز نوردهی در تصویر مونالیزا، استفاده از نور به منطور جهت دهی به چشم بیننده است تا بیش از هر چیزی به چشم‌ها و دست‌های سوژه توجه کند. در این تصویر جهت نور به طرز جالبی تنظیم شده، از بالا و سمت چپ سوژه، روی چهره تابیده است تا هم به چهره عمق ببخشد و هم تنها دست‌ها و چهره را برجسته کند. این نور در عکاسی به نور هفت، پروانه‌ای یا نوردهی رامبراندی معروف است و می‌تواند سایه‌ای شدید را روی صورت سوژه ایجاد کند. در این حالت از نوردهی موضعی استفاده می‌کنند و معمولا در آنها تنها چهره نوردهی می‌شود و باقی بدن در سایه‌ فرو می‌رود. از آنجائیکه در زمان لئوناردو نور‌ها یا موضعی بودند یا محیطی (

 

پوشش 


پوشش یا لباس مونالیزا همرنگ زمینه است. بدون هیچ زرق و برق یا طرح خاصی که آن را از زمینه جدا کند. تنها در لبه یقه و آستین لباس می‌توان طرح‌هایی بسیار ظریف دید که نشان‌دهنده تمایز لباس از یک ردای ژنده است. اما بر خلاف رسم آن روزگار، همانطور که گفته شد هیچ نشانی از تزیین لباس در پرتره وجود ندارد. لئوناردو تعمدا می‌خواسته که نگاه‌ها تنها به چهره و دست‌ها دوخته شوند. بنابراین نه لباس را کهنه و پاره و نه آن را فاخر و مجلل رسم کرده است. لباس ساده ساده است و خبری از گوشواره‌ها و انگشتر‌های و گردن آوریزها وجود ندارد. همه چیز در خدمت برجسته کردن چهره زن است. بدون هیچ زیورآلات و تزئینی. 

 

قاب‌بندی یا فریمینگ 

 

 

رازآلود بودن 


این تنها واژه توصیفی کامل درباره تابلوی مونالیزا است. این زن کیست؟ گفته می‌شود این تصویر، خود لئوناردو در قالب یک زن است. شاید هم همسر کــسی است که این عکــس را سفارش داده. زمینه داخل عکــس چیست؟ چرا لبخند می‌زند؟ اصلا لبخند می‌زند؟
چیز‌های رازآلودی درباره این تصویر وجود دارد. اینکه چطور لبخند او می‌تواند هم جذاب و فریبنده باشد، هم سرد و کناره‌گیر. و اینکه تصویر چطور و چرا با این تکنیک نقاشی شده است. (متدی که لئوناردو در این تصویر به کار گرفته blurring نام دارد و در آن نقاش لبه‌های تصویر را محو رسم می‌کند. این تکنیک در آن زمان بسیار جدید و نادر بوده است). این کارها موجب می‌شود بیننده درگیر تصویر شود و با قوه تخیل خودش آن را در ذهن خود ادامه دهد.

 

 اگر خوب به تابلوی مونالیزا دقت کنید، در دو طرف شانه‌های مونالیزا، دو نیم دایره می‌بینید که ظاهرا اشاره به چیزی ندارند. از آنجائیکه لئوناردو داوینچی کــسی نیست که بی‌دلیل جزئی را به تصویر اضافه کند و در آن زمان هنوز نقاشی‌های مدرن با اجزای در هم و بی‌دلیل ابداع نشده بود، به نظر می‌رسد که این تصویر فعلی، قابی بریده شده از داخل تابلوی اصلی بوده است. بسیاری از هنرشناسان بر این باورند که این نیم‌دایره‌ها بخشی از پایه‌های سر ستون‌های ایوانی است که گفته می‌شود سوژه در تصویر در آنجا نشسته است. اگر این حدس صحت داشته باشد، مسئله بسیار پیچیده می‌شود. چطور لئوناردو راضی شده است بخشی از نقاشی خود را برش بزند تا سوژه بهتر به چشم برسد. البته با توجه به هنر او، چنین کاری اصلا بعید نیست. او کــسی است که به راحتی نتیجه دسترنج چند ماه خودش را فدای کادربندی بهتر عکــس می‌کند. بنابراین کاملا محتمل است که او پس از آماده کردن تصویر تصمیم گرفته باشد عکــس را ببرد و به اندازه فعلی درآورد.   Ambiance) و همچنین به دلیل اینکه تصویر مونالیزا، به دلیل رسم شدن در محیط خارجی قائدتا باید دارای نور تخت یا محیطی باشد، او روش بهتری را برای کار انتخاب کرده است. استفاده از نور موضعی از بالا همراه با یک نور فراگیر کم رمق از روبرو برای نرم کردن سایه‌های تند چهره. یعنی همان کاری که ما امروز توسط Light Boxها یا همان فلاش‌ چتر‌های پارچه‌دار انجام می‌دهیم.  


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >